بررسی سه انقلاب بزرگ دوران معاصر
انقلاب را از منظر سیاسی تاریخی میتوان بر دو گونه تعریف کرد. در تعریف عام، انقلاب به معنای تغییر نهاد سیاسی و نظام و سمبلهای حاکمیت است.
اما در تعریفی دیگر مفهومی وسیعتر و جامعتر در تحول و دگرگونی مدنظر است.
در این تعریف علاوه بر دگرگونی در سطح حاکمیت نظام، همه ارزشها و باورهای مسلط و ساختارهای سیاسی و اجتماعی جامعه دچار تغییرات بنیادی میشوند. ساموئل هانتینگتون از این نوع از انقلاب به انقلاب کبیر یاد میکند.
فرانسه در زمان انقلاب در بدترین شرایط ممکن از لحاظ اقتصادی قرار داشت. این کشور از پنجاه سال قبل از انقلاب گریبانگیر مشکلات و بحرانهای مالی و اقتصادی فراوانی بود. استقراضهای کلان، عواید محدود، قحطی و گرسنگی مردم موجبات تضعیف قدرت سیاسی را فراهم کرده و در مقابل نارضایتی عمومی در جامعه را پدیدآورده بود.
شرایط اقتصادی روسیه نیز در آغاز قرن بیستم پس از دو جنگ خارجی بسیار نابسامان بود و رکود و بیکاری به شدت بر آن حاکم بود. اوضاع کشاورزی در روسیه در این دوران وضع نامطلوبی داشت. قحطی مرگباری که از کم محصولی سال ۱۹۱۱ ناشی شد وحشت قحطی سال ۱۸۹۱ را تکرار کرد.
دهقانان با جوشاندن تخم جارو تغذیه میکردند و بیماری واگیردار تیفوس همه جا را فراگرفته بود.
در اواخر حکومت شاه، رژیم ایران در مطلوبترین سطح از قدرت اقتصادی قرار داشت که در تمام دوران سلطنت ۵۷ ساله رژیم پهلوی بیسابقه بود. با افزایش سریع و غیر قابل پیشبینی درآمد نفت، رژیم ایران نه تنها تبدیل به یکی از دولتهای ثروتمند شد، بلکه جامعه ایرانی را به یک جامعه کاملا مصرفی تبدیل کرد. و برخلاف رژیم های فرانسه و روسیه، نه تنها دولت مقروض نبود، بلکه به بسیاری از دولتها، وام های سخاوتمندانهای اعطا کرده بود و از ذخایر ارزی قابل توجهی برخوردار بود. …..